زمینی شدنت مبارک فرشته آسمانی ام

فرشته آسمانی ام

زمینی شدنت مبارک عزیز دلم

من و بابایی بیصبرانه منتظر دیدن روی ماهت بودیم

و خدارو شکر که روز جمعه 2بهمن ساعت 10 شب تو بیمارستان خانواده چشممون به جمالت روشن شد

عزیز دلم روز سختی بود

از ساعت 9 صبح که رفتم زایشگاه تا ساعت 9 و نیم شب درد انتظار کشیدم

وچقدر برام لذت بخش بود دردی که پایانش دیدن تو باشه

اما انگار تو فرشته آسمونی دلت میخواست همونجا تو دل مامان بمونی

خودم دلم میخواست طبیعی زایمان کنم میدونستم چقدر اذیت میشم

ولی همه ش میگفتم اون لحظه که به دنیا بیایی و من ببیمت تموم این دردها فراموشم میشه 

آمپول فشار رو که زدن دردهای زایمان کم کم شروع شد

وای که چه روزی بود دیگه کم آورده بودم حسابی

یه ماما همراه گرفتم که هربار میومد کنارم برام یه آهنگم میذاشت و کلی ماساژ میداد

خوب بود اما بعدش دوباره ......

آهنگ یه دنیا غریبم از محسن چاووشی رو گذاشته بود  منم با خدااااااا گفتن اون 

انگار میخواستم همخوانی کنم میگفتم : خداااااااا 

مطمئنم دیگه هروقت اون آهنگو گوش بدم برام یاداور اون روز تو زایشگاه میشه 

خلاصه که درد کشیدن فایده نداشت 

خانم دکتر بهم زنگ زد و گفت عزیزم وضعیتت ناجور داره میشه

دیگه چاره ای جز سزارین نداری

منم ....

ساعت 10 رفتم اتاق عمل و وقتی بهوش اومدم

تو اوج درد و ناراحتی فقط دنبال تو میگشتم

دلم میخواست اولین نگاهم بعد از نگاه بابایی گله تو چشمای تو باشه

خلاصه دیدمت و با تموم وجو به دلم نشستی

همون لحظه خدارو شکر کردم و ازش خواستم خودش این هدیه ی زیبای الهی را

در پناه لطف و کرم خودش حفظ کنه

و یه بنده سالم و صالح و عاقبت به خیر باشه

خلاصه که عزیزکم خوش اومدی به دنیای مشترک مادوتا

هروقت گذرت به اینجا افتاد و این پست رو خوندی یه قولی بهم بده ......

قول بده واسه رسیدن من به بزرگترین آرزوم که سعادت و خوشبختی تو ست

تموم تلاشت رو بکنی