عشق مامان و بابا شد 15 ماهه
جیگر مادوتا شد 15 ماهه و دو روز بعدش راهی حرم مطهر امام رضا شد
قربون دختر گلم بشم که پابوس آقای مهربونیها رفت و مطمئنم ماهم به خاطر اون دعوت شدیم
با ماشین خودمون و با آجه مضیه و محمچ (اصطلاحات خودت ) رفتیم
خوب مسافت زیاد بود تو ماشینم خسته میشدی و هراز گاهی نق میزدی
گاهی وقتهام که سرحال بودی با آهنگها دست میزدی و میرقصیدی
تو حرم هم دستهای کوچیک و قشنگت رو به آسمون میبردی و واسه همه دعا کردی
از امام خوبیها و مهربونیها خواستم حالا که دعوتت کرده پیش خدا واسطه بشه
واسه سربلندی و سعادت و سلامتت ان شاله
همونجا هم بیمه آقات کردم
دختر گلم این روزها داره دایره کلماتش رو افزایش میده و کم کم جمله میگه
تاب تاب عباسی رو اینقدر قشنگ میگی که دل آدم ریس میره
شعر توپ سفیدم رو خیلی خوشت میاد و هی میای میگی تومه یعنی این شعر رو برات بخونم
وتو هم شروع میکنی به هیجان و دست زدن
یه روز یه آقا خرگوشه رو هم خیلی دوست داری و به آخ که میرسی محکم میگی آخخخخخخ
وقتی یه چیزی میخای با دستت اشاره میکنی و میگی :ازاونا ایخام
یه چیزی که باب میلت نباشه با تمام وجودت میگی نخخخخخخخام
الهی فدات بشم الانم که دارم مینویسم دلم قنج میره برای صدات
چشم چشم دو ابرو رو هم در حد کور کردن طرف میخونی
دستتو میکنی تو چشمش و میگی:
چش چش اببببو
یه نوبت مراقبت هم داشتی این ماه
که خداروشکر درمانگاه گفت هم قدت و هم وزنت خوبه رو نمودار رشده
قد رعنات حدود 78 بود و وزنت 9کیلو و 800 گرم دندونهای قشنگت هم بیشترش دراومده دیگه فقط چندتا بالایی ها به خاطر خوردن قطره اهن خراب شده تقریبا از یکسالگیت پودر آهن خارجی رو شروع کردیم که خوب رو دندونهای دیگه ت اثر نذاشت و خدا رو شکر اونا سالمند
خلاصه که دختر گلم 15 ماه از با هم بودنمون گذشته و من
نمیدونم تو این مدت مامان خوبی برات بودم یانه
مخصوصا روزهایی که میذارمت پیش پرستار و میرم سرکار
همین جا ازت میخام که اگه واست جایی کم گذاشتم منو ببخشی
و در عوض تو دختر خوبی برامون باشی
وهمیشه و همه جا سربلندمون کنی
چون همه ی دارایی ماتو دنیا تو هستی
خدا پشت و پناهت باشه عزیز دلم